محمدپارساآشکاریمحمدپارساآشکاری، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

بچه هاي روستای دورباش

تقدیم به فرزندانم

1393/4/26 17:21
نویسنده : ح .آشکاری
598 بازدید
اشتراک گذاری

آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتید،

اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم،

اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده بود،

صبور باشید و درکم کنید.

یادتان بیاورید وقتی کوچک بودید مجبور می شدیم روزی چند بار لباسهایتان را عوض کنیم.

برای سرگرمیتان مجبور می شدیم بارها و بارها داستانی را برایتان تعریف کنیم… 

 وقتی نمی خواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکنید.

وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی می کنم،با تمسخر به من ننگریید.

وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمی کند، فرصت بدهید و عصبانی نشوید.

وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانتان را به من بدهید…

همانگونه که شما اولین قدمهایتان را کنار من ومادرتان برمی داشتید......

زمانی که می گویم دیگر نمی خواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم، عصبانی نشوید…

روزی خودتان می فهمید.

از اینکه در کنارتان و مزاحم تان هستیم، خسته و عصبانی نشوید.

یاریمان کنید همانگونه که ما یاریتان کردیم.

کمک کنید تا با نیرو و شکیبایی شمافرزندانمان این راه را به پایان برسانیم.

 فرزندان دلبندم، دوستتان دارم.

 
پسندها (4)

نظرات (0)